شرزاد ادیلوف در مقاله ای در سایت (Forbes) اینطور ادعا می کند که برای اولین بار در تاریخ، ممکن است به دنیایی نزدیک شویم که در آن یک نسل کامل دیگر هرگز مجبور نباشد به معنای سنتی “کار” کند. لحظهای به این موضوع فکر کنید. تصور کنید واقعیتی را که در آن کار، همانطور که برای قرنها شناختهایم، دیگر برای بقا ضروری نیست. این ایده به نظر آرمانشهری میرسد، اما آیا واقعاً چنین است؟
نیروی محرکه این تغییر عظیم، هوش مصنوعی است. دیگر تنها محیطهای کاری را متحول نمیکند، بلکه معنای کار را نیز از نو تعریف میکند. هوش مصنوعی در برنامهنویسی، انجام تحقیقات حقوقی، ارائه خدمات مشتری، و حتی خلق آثار هنری از انسانها پیشی گرفته است. ما هنوز در حال تطبیق با سرعت پیشرفتهای فناوری هستیم، اما هوش مصنوعی به نظر میرسد که سرعت خود را افزایش داده و به سوی آیندهای میتازد که بسیاری از ما آمادگی کامل برای آن نداریم.
مطالعهای از مؤسسه مککنزی پیشبینی کرده که تا سال ۲۰۳۰، اتوماسیون ممکن است بین ۴۰۰ تا ۸۰۰ میلیون شغل را در سراسر جهان جایگزین کند. این واقعیت یک پرسش مهم را برای همه ما مطرح میکند: آیا ما برای عصر پساکار آمادهایم؟
شتاب هوش مصنوعی به سوی آیندهای بدون کار
توانایی هوش مصنوعی در جایگزینی مشاغل با مهارت بالا، هم نگرانکننده و هم غیرقابل انکار است. به عنوان مثال، صنعت توسعه نرمافزار را در نظر بگیرید. توماس دوهمکه، مدیرعامل گیتهاب، اخیراً پیشبینی کرده که Copilot بهزودی ۸۰٪ کدنویسی را انجام خواهد داد. این امر نیاز به توسعهدهندگان تازهکار را کاهش میدهد و نسل بعدی متخصصان فناوری را مجبور میکند مسیرهای شغلی خود را دوباره ارزیابی کنند.
به طور مشابه، صنعت خدمات مشتری به سرعت در حال تحول است. نمایندگان مجازی و چتباتهای مبتنی بر هوش مصنوعی به حدی پیشرفته شدهاند که نیاز به تیمهای انسانی خدمات مشتری را به حداقل رساندهاند. این دستیارهای مجازی فقط کارآمد نیستند، بلکه خستگیناپذیرند، مقیاسپذیرند و میتوانند به طور همزمان با تعداد نامحدودی از مشتریان تعامل داشته باشند.
واقعیت این است که این یک سناریوی علمی-تخیلی در آینده دور نیست، بلکه هماکنون در حال وقوع است.
سام آلتمن، مدیرعامل OpenAI، اعلام کرده که هوش مصنوعی ۹۵٪ از کارهایی را که امروزه بازاریابان به آژانسها، استراتژیستها و متخصصان خلاق محول میکنند، انجام خواهد داد. او همچنین اذعان کرده که مشاغل، همانطور که امروز میشناسیم، از بین خواهند رفت. ایلان ماسک نیز در مصاحبهای در سال ۲۰۲۴، پیشبینی مشابهی ارائه داد و بهصراحت گفت: «شغلها قطعاً از بین خواهند رفت، بدون شک.»
بازاندیشی درباره هدف و رضایت شغلی
بیشتر ما با این باور رشد کردهایم که “کار به زندگی معنا میبخشد.” برای قرنها، هویت، رضایت و حتی ارزش اجتماعی ما بر اساس کاری که انجام میدهیم، تعریف شده است. اما اگر دیگر نیازی به کار نباشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
از بین رفتن مشاغل سنتی یک پارادوکس ایجاد میکند. از یک سو، هوش مصنوعی نوید میدهد که بشریت را از انجام کارهای سخت و خستهکننده رها کند و به ما این امکان را بدهد که زمان بیشتری را صرف علایق، روابط و رشد شخصی خود کنیم. اما از سوی دیگر، حذف مشاغل سنتی ممکن است ساختاری را که به زندگی بسیاری از افراد معنا و ثبات میبخشید، از بین ببرد.
تحقیقات نشان داده که از دست دادن شغل میتواند منجر به افزایش اضطراب، افسردگی و کاهش رضایت از زندگی شود. بدون چارچوب مشاغل سنتی، آیا با یک بحران وجودی مواجه خواهیم شد؟ آیا افراد به جای نیاز مالی، برای ابراز هویت خود به سراغ کار خواهند رفت؟
اینها پرسشهایی هستند که باید به طور جدی به آنها پرداخته شود.
اقدامات ضروری شرکتها از همین امروز
بیشتر سازمانها همیشه بر اساس مفهوم کار طراحی شدهاند. اما با ادامه تحولاتی که هوش مصنوعی در صنایع مختلف ایجاد میکند، باید از خود بپرسیم:
✔ هدف در دنیایی بدون کار چگونه تعریف میشود؟
✔ چگونه باید استعداد، خلاقیت و نوآوری را در دنیایی مدیریت کنیم که در آن شغلها دیگر به شیوههای سنتی وجود ندارند؟
۱. بازتعریف ساختارهای کاری
🔹 سازمانها باید نحوه تعریف و ارزشگذاری کار را بازنگری کنند. آیا نقشهای شغلی میتوانند به شکل پروژههای مستقل تکامل یابند؟
🔹 آیا پلتفرمهایی که همکاری میان انسان و هوش مصنوعی را تسهیل میکنند، آیندهی محیطهای کاری هستند؟
🔹 آیا باید بیشتر بر مهارتهایی مانند خلاقیت، شهود و همدلی انسانی تمرکز کنیم، یعنی حوزههایی که ماشینها هنوز در آنها ناتوانند؟
۲. تمرکز بر یادگیری مستمر
🔸 نیروی کار آینده به مهارتهایی نیاز دارد که فراتر از دانش فنی باشد.
🔸 کارکنان باید یاد بگیرند که چگونه خود را با نقشهایی که دائماً در حال تغییر هستند، وفق دهند.
🔸 مهارتآموزی و بازآموزی نباید فقط یک مزیت اختیاری باشد، بلکه باید به یک هستهی اساسی در هر سازمان تبدیل شود.
در حال حاضر، ۷۵٪ از جویندگان کار در ایالات متحده انتظار دارند که در سالهای آینده، نقشهای شغلی آنها تغییرات چشمگیری داشته باشد. شرکتهایی که ابزارهای لازم برای پر کردن این شکافها را فراهم کنند، نهتنها کارکنان خود را حفظ خواهند کرد، بلکه به رشد و موفقیت نیز دست خواهند یافت.
۳. بازگشت به ارزشهای انسانی
💡 علیرغم قدرت تحولآفرین هوش مصنوعی، موفقترین سازمانها آنهایی خواهند بود که بر ارزشهای انسانی تأکید دارند.
💡 خلاقیت، هوش هیجانی، ایجاد ارتباطات اجتماعی و حل مسائل، حوزههایی هستند که هوش مصنوعی هنوز در آنها ضعف دارد.
💡 اگر بر تقویت این ویژگیها تمرکز کنیم، سازمانها یک مزیت رقابتی خواهند داشت که اتوماسیون نمیتواند آن را تصاحب کند.
آیا آمادهاید که آینده را شکل دهید؟
این دوران احتمالی پساکار، میتواند یک فرصت باشد. برای سازمانها، این یک دعوت برای بازاندیشی در معنای واقعی رهبری در عصر هوش مصنوعی است. برای افراد، این فرصتی برای بهرهگیری از خلاقیت، کنجکاوی و ارتباطات انسانی در سطحی است که هرگز تا این حد در دسترس نبوده است.
اما این تحول، نیازمند شجاعت است. ما باید باورهای دیرینهی خود را زیر سؤال ببریم، خود را با واقعیتهای متغیر وفق دهیم و شاید مهمتر از همه، برای آیندهای آماده شویم که در آن تعریف موفقیت، از نو نوشته خواهد شد.
❓ پرسش این نیست که آیا وارد دنیایی فراتر از کار سنتی خواهیم شد، بلکه این است که چگونه زمانی که به آن نقطه برسیم، مدیریت خواهیم کرد؟